ارتباط با موسیقی کلاسیک
در همهی مدت زمان یادگیری بخشهای مختلف و متنوع موسیقی دغدغههای متفاوتی در ذهن و مسیر یادگیری تجربه کردهام که به گمان من کلیدیترین سوالم این بود: چطور باید با موسیقی کلاسیک ارتباط موثر و فعال برقرار کرد؟
ارتباط موثر و فعال کلید واژههایی دقیق برای شروع کاوش من بودهاند.
موسیقی کلاسیک معمولا غیر مرتبط با زندگی روزمره یا حتی مختص به گروه خاصی از مخاطبین تلقی میشود در حالی که واقعیت چیزی جز این است. در زمان معاصری که ما زندگی میکنیم موسیقی کلاسیک علاقمندان و مخاطبین خود را بیش از پیش پیدا کرده که البته قسمت زیادی از آن به دلیل وجود دسترسی آسان به نمونههای شنیداری و تصویری در اسپاتیفای، یوتیوب و اینستاگرام میباشد.
در جایی خواندم که در سال ۲۰۱۳ براساس آلبومهای ضبط شده آماری به دست آماده که نشان میدهد نزدیک به ۵ درصد از کل آثار ضبط شده کلاسیک بودهاند که این خود جای فکر دارد.
همهی اینها گفتم که بگویم موسیقی کلاسیک مثل یک در بسته است که مردم اطلاعی ندارند که چطور آن را باز کنند، شنیدن موسیقی آن هم با کیفیت نیاز به رعایت نکاتی دارد که در ادامه تعدادی از آنها را تحلیل و بررسی خواهیم کرد.
بیاید پیش از بیان توصیههای شنیداری سوالی را از خود بپرسیم؟
چطور باید از آثار شکسپیر را بدون اطلاع و داشتن سواد کافی لذت برد؟ احتمالا تعداد کمی از افراد بعد از خواندن یک اثر از شکسپیر احساس شگفتانگیز و موثری پیدا خواهند کرد کما اینکه تعداد زیادی هیچ احساس نسبت به آن نخواهند داشت و حتی احساس کسالت خواهند کرد اما این به این معنا نیست که اثر شکسپیر دارای ارزش نیست بلکه این نشاندهنده آن است که ما به اندازهی کافی سواد مواجهه با این اثر را نداریم.
حالا زمان آن رسیده که برگردیم سراغ موسیقی کلاسیک، زبانی بیگانه و ناآشنا که برای فهم و ارتباط موثر با آن باید زمان صرف کنیم.
چطور باید شنیدن را آغاز کنیم؟ با شنیدن مدام یک سمفونی ۴۰ دقیقهای از بتهوون؟ آیا باید با شنیدن آثار مالر و چایکوفسکی آن هم برای ساعتهای زیادی آغاز کنیم؟ اگر جواب شما خیر است باید بگویم که قطعا درست فکر میکنید.
احتمالا شما هم مثل من پیش از شروع به نواختن ساز نام تعدادی از قطعات معروف را شنیدهاید که با شنیدن آن احتمالا مفاهیم زیبایی، قدرت و احساسات شدید را تجربه کردهاید؛ اما چطور باید این دریافتها را تحلیل کنیم؟
در ادامه تعدادی توصیه برای چگونه شنیدن را مطرح خواهم کرد:
-شنیدن موسیقی به صورت فعال: زمانی که شروع به شنیدن موسیقی میکنیم باید تمام توجه و حواس خود را به آن اختصاص دهیم، فکر کنم واضح اشاره کردم که شنیدن موسیقی کلاسیک به صورت موسیقی زمینه خیلی ایده خوبی نیست. همین فعال بودن در شنیدار باعث میشود که متوجه شویم چرا افراد اغلب موسیقی پاپ را انتخاب میکنند، احتمالا چون براساس ملودی تکراری و تکرار به دفعات زیاد پایهگذاری شده و نیازی به تمرکز و شنیدار فعال نیست.

-شنیدن موسیقی به صورت زنده: دومین توصیهام اگر در دسترس باشد بهترین توصیه است.
دیدن اجرای تکنوازی یا حتی ارکسترال آن هم از نزدیک خود عاملی برای توجه بیشتر است اما این تنها نکته مفید شرکت در اجرا نیست، وقتی نوازندگان متفاوت با رپرتوار یکسان یا حتی متفاوت را میشنویم و میبینیم متوجه بینش متفاوت نوازندگان در هنگام نواختن میشویم، اما اگر در شرایطی قرار گرفتید که دیدن اجرای زنده میسر نبود احتمالا دیدن فایلهای تصویری آن هم با اجرای بهترین ارکستر و رهبری انتخاب مناسبی است.
یادمان نرود که شنیدن موسیقی با اسپیکر استاندارد و volume مناسب کیفیت شنیداری را کیفیت میبخشد یا حتی از هدفون استاندارد هم میتوان استفاده کرد؛ پس احتمالا شنیدار موسیقی با تلفن همراه خیلی ایده خوبی نیست.
-شنیدن موسیقی کلاسیک تجربه متفاوتی نسبت به شنیدار موسیقی پاپ: از آنجاییکه که موسیقی کلاسیک هدف متفاوتی نسبت به موسیقی پاپ دنبال میکند پس باید انتظارات شنیداری متفاوتی را دنبال کنیم.
-شنیدن به دفعات زیاد: به گمان من هر استایل جدیدی که شنیدار یا دیدن آن را دنبال میکنیم، باید دفعات زیادی در معرض آن قرار بگیریم. برای مثال رویایی با آثار پلیفونیک باخ با یک بار شنیدن امکان پذیر نیست؛ احتمالا شنیدن مجدد و دوبارهی اثر نکته و رمزی تازه را برایمان آشکار میسازد.

-تجربه شنیدار را محدود به یک دوره نکنید: از آنجا که زیبایی در دورههای مختلف زندگی بشری معنای متفاوتی به خود گرفته پس نیاز است که بیتعصب و تاکید روی یک دورهی خاص همهی دورهها را بشنویم تا با مفهوم زیبایی و دگردیسی آن در طول زمان آشنا شویم.
همهی موارد بالا توصیههایی برای شنیدن بهینه موسیقی و به طور خاص موسیقی کلاسیک میباشد. به گمان من شنیدن موسیقی آن هم با دقت دریچهای از لذت را برایمان می گشاید.