چگونه براساس احساسات، موسیقی کلاسیک بشنویم؟
در این بخش شنیدن را از جنبهی احساسات بررسی خواهیم کرد.
اگر تا به الان قسمت قبلی مقاله که توصیههای شنیداری بود را مطالعه نکردهاید، پیشنهاد میکنم اول آن را مورد بررسی قرار دهید
زیرا که شنیدن راه پرپیچ و خمی است که به مرور زمان و استمرار در شنیدن و کسب تجربه بدست میآید.
به گمان من سادهترین راه برقراری ارتباط با موسیقی کلاسیک توصیف آن با کلمات و احساسات انسانی میباشد.
موسیقی پاپ که همان موسیقی عامهپسند میباشد با انتخاب سازبندی ساده،گسترش آکوردی محدود I-IV-V-I یا I-IV-V-VI و
پایهگذاری بر مبنای تکرار به شنونده کمک خواهد که مسیر لذت و فهم کوتاهتر باشد که چنین چیزی در موسیقی کلاسیک بهندرت دیدهمیشود.

در ادامه چند راه ارتباطگیری با موسیقی را با شما به اشتراک خواهم گذاشت:
ریتم: به گمان من در هر ژانری که شنیدن آن را شروع میکنیم ابتدا سعی در همراه شدن با ضربانهای اصلی قطعه را داریم
و باحرکت دادن پا و دست و یا حتی سر،سعی در پیدا کردن ضربهای اصلی داریم.
موسیقی پسزمینه: این نوع ارتباطگیری برای همهی ما راحتتر است،زیرا که موسیقیای را که دنبال میکنیم،
موسیقی بهکار رفته در بازی،فیلم میباشد و ما به محض شنیدن آن را تشخیص میدهیم و
سپس آنرا دنبال میکنیم (این نوع موسیقی معمولا در یک دوره توسط گروه حداکثری از علاقمندان دنبال شده و حتی بهخاطر سپرده شدهاست.)
اما اینجا باید یادآوری کنم موسیقی کلاسیک نمود بیرونی ندارد.
منظور در اینجا ارتباط موسیقی به متن یا فیلم خاصی میباشد و فقط ممکن است در اولین بار شنیدن یادآور آرامش و زیبایی برای ما باشد.

موسیقی آوازی: کلام، یکی از راههای سادهی دنبال کردن موسیقی میباشد، حال اگر شما به عنوان شنونده، لید یا حتی اپرا را در برنامه شنیداری خود قرار دهید
متوجه خواهیدشد که موسیقی و متن در یک غنای اصیل قرار گرفتهاند؛ درحالیکه در موسیقی عامهپسند معمولا متن و موسیقی متناسب نیستند.
نحوهی اجرای موسیقی: در این مورد فقط یادآوری میکنم که همهی ما نحوهی اجرای موسیقی پاپ چه در سالن کنسرت و چه در موزیک ویدیوها آشنایی داریم
ومتوجه هستیم که چه تفاوت شگرفی با موسیقی کلاسیک دارد.
به گمان من در اجرای موسیقی کلاسیک عظمت صوتی بر هر عامل دیگریچیره میباشد.
دیدن رهبری Herbert von karajan ،Leonard Bernstein ، Claudio Abbado و البته Simon Rattle خالی از لطف نیست.

خب بهتر است از اصل مطلب خیلی دور نشویم،بیاید با یک سوال برگردیم سراغ موضوع اصلی، چگونه با احساسات خود موسیقیای کهدر حال شنیدن آن هستیم را توصیف کنیم؟
توصیف براساس روند ملودی:
احتمالا به ملودیهایی برخوردکردهاید که هنگام شنیدن آن ، فراز و فرود را حس کنید و ناخودآگاه به جریان آن در زندگی ارتباطش داده باشید،
اگر اینطور است شما براساس سیر حرکت ملودی در قطعه که میتواند بالارونده،پایین رونده یا حتی سکون آن باشد آن را توصیف کنید.
مثال من برای این بخش دریاچهقو از چایکوفسکی میباشد، در این قطعه اوج به خوبی قابل تشخیص است و موسیقی بسیار سیال است.
توصیف براساس کیفیت موسیقایی:
ممکن است عنوان، کمی شما را گمراه کردهباشد که وقتی حرف از کیفیت موسیقایی است دقیقا چه چیزی مد نظر است،باید بگویم دراین نوع تشخیص ما در حالیکه موسیقی را میشنویم با تشبیه و استعاره فضای آن را توصیف میکنیم.برای مثال بارها شنیدهام که افراد در مواجهه با موسیقی کلاسیک از کلمهی حجیم،سنگین،روان استفاده کردهاند.اینها دریافتهای احساسی و آنی از شنیدن آنقطعه است.
مثالهای این بخش را با رومئو و ژولیت پروکوفیف شروع میکنیم که احتمالا هنگام شنیدن به ما حس چگال و حجیم بودن را به لحاظ ارکستراسیون القا میکند.سمفونی شماره ۸ بروکنر در موومان اول علاوه بر چگال بودن نوعی احساس نگرانی و بیقراری را برایمانتداعی میکند.اما همهی احساسات ما در برخورد با قطعات این چنین نیست مثلا سمفونی شماره ۸ از دورژاک در موومان دوم چنان احساس مطبوع و دلپذیری را برایمان رقم میزند که لذت شنیدن برایمان دوچندان میشود.گاهی دینامیک قطعات خود عاملی برای توصیف راحتتر قطعات میشود برای مثال دینامیک ناگهانی استفاده شده در موومان اول سمفونی شماره ۶ از چایکوفسکی.
در این بخش سعی کردم ارتباط بهینه با قطعات کلاسیک را با زبانی ساده بیان کنم،اما یادمان نرود که این اول راه شناخت است.
توصیه شنیداری این بخش از مقاله:
-The barber of Seville, Rossini
-Gretchen am spinnrade franz shubert
-symphony NO.6 2nd movement ,Beethoven
-Romeo and Juliet No 2 scene 13
-Symphony No 8 first movement bruckner
-Symphony no.8 2nd movement Dvorak
-symphony no 6 first movement Tchaikovsky
-swan lake Tchaikovsky
از طریق کانال تلگرام آموزشگاه میتوانید توصیههای شنیداری را دانلود کنید.
نویسنده مقاله: سمیرا خسروانی